دستام یهو ولم می کنن
من کش میام تو هوا
از هم وا میشه دونه های تنم
حس میکنم که دارم یواش یواش بندای دستمو حس نمی کنم
و من میشم یه عالمه
و جاری میشم توی خودم
و تیکه هام مماس میشن با تیکه هام
Tuesday, November 25, 2008
Tuesday, November 11, 2008
LOOOP!
اون سر این طناب که با این شتاب خیز برداشتی واسه بالارفتنش
نه به آغوش یاری ختم میشه
نه به دندونای اژدهای آتش نفسی گره خورده
اون سرشم مثل همین یکی سرش به یه جایی وصله مثل همینجا
و ما همگی سوار یه فنر گنده ایم که سرجای خودش بالا و پایین می ره
آدم باش و یاد بگیر که با ارتعاش همین فنر اور.گا.س.م رو تجربه کنی
پ.ن. خیلی سعی کردم خاکی بنویسم
نه به آغوش یاری ختم میشه
نه به دندونای اژدهای آتش نفسی گره خورده
اون سرشم مثل همین یکی سرش به یه جایی وصله مثل همینجا
و ما همگی سوار یه فنر گنده ایم که سرجای خودش بالا و پایین می ره
آدم باش و یاد بگیر که با ارتعاش همین فنر اور.گا.س.م رو تجربه کنی
پ.ن. خیلی سعی کردم خاکی بنویسم
Subscribe to:
Posts (Atom)