برای با تو ماندن چشمانم را خواهم داد
ای که چشمانم را فهمیدی و نگاهم را خواندی
و سرود تنت با تنم همنوا شد
چشمانم را در پیشانی ات پیوند خواهد زد
به میهمانی سکوت من بیا
خطوط درهم تنیده ی اندامت را به هاشورهای نامنظم دستانم بسپار
و سکوتت را در سلولهای اندامم القا کن
چشمانم را به پیشانی ات خواهم بخشید
ای حضورت آیت حیات بهار در اعماق جنگل پاییزی
Tuesday, March 30, 2010
Friday, March 26, 2010
چشم تو چشم
وقتی تو تاریکی مطلق، در گرماگرم یک هماغوشی دلپذیر، یکی میاد چراغ قوه شو روشن میکنه و نور میندازه تو چهره ی طرف مقابل، یعنی انقدر تشخیص طرف واسش مهم بوده که خطر تشخیص داده شدن رو به جون بخره
Monday, March 01, 2010
عشقهای خنده دار-2
پ1 سعی میکرد به عهد سه نفره ای که با د1 و پ2 بسته وفادار بماند و عشق سوزانش به د1 را پشت نقاب دوستی برادرانه پنهان نماید. بعد از سه سال وقتی د1 با فرد سومی ازدواج کرد پ2 زارزنان نزد او اعتراف کرد که در تمام این مدت رابطه ی عاشقانه ی پنهانی با د1 داشته است.
Subscribe to:
Posts (Atom)