It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Sunday, December 07, 2014

دزد خنده

گاهی اتفاق‌هایی تو زندگی می‌افته که بزرگت می‌کنه، متفاوتت می‌کنه، انقدر که دیگه سخت می‌تونی وارد بازی آدم‌ها بشی
گاهی دست تقدیر یه جوری خنده رو از رو لبهات می‌دزده که دیگه هرچی می‌گردی پیداش نمی‌کنی
گاهی خودت رو اینجور راضی می‌کنی که متفاوتی

1 comment:

Mostafa said...

همیشه از یک اتفاق ساده شروع میشود. coincidence and fate figure largely in our lives