It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Monday, December 10, 2007

از مردن و سرودن

حتی مرده ها هم گاهی یادشون می ره که سالهاست که مردن؛ به همین سادگی. زنبور کارگر به حکم طبیعتش هرگز طعم هماغوشی را نمی چشد...

No comments: