It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Thursday, June 12, 2008

شرح حال

بد نیست گاهگاهی آدم به پادردی، دست دردی، سرطانی، اوریونی، سرخکی ، آبله ی مرغی ای چیزی مبتلا شود تا برای یک جا نشستن بهانه ای داشته باشد برای خودش!!

No comments: