Saturday, October 04, 2008
یک داستان خیلی کوتاه
و راننده که با شتاب پیچید به سمت راست، خواستم به راننده بگم چرا این خانوم که مسیرش باما یکی بود رو سوار نکردی که چشمم افتاد به سه تا جنازه که روی هم دراز به دراز رو صندلیای عقب ماشین جا داده بودن...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment