این وحشتناک است که اکثریت قریب به اتفاق دخترهای دور و برم تمرکز کافی برای فعالیت های ذهنی روزمره را ندارند(این را از یک دست ورق بازی کردن با آنها می توان فهمید)
وحشتناک تر این که همین ها اسم فمنیسم که می آید آب از لب و لوچه شان راه می افتد و به هیچ وجه صحت جمله ی بالا را نمی پذیرند و جمله ی بالا را ضد فمنیستی می دانند، صورت مسئله را با حق طلاق و مطرح کردن درز بین دو سینه در انظار عموم و رد سایر مظاهر مرد سالاری در مرزهای جامعه ی بومی خود پاک می کنند. وجه اشتراک همه ی اینها یک نوع آنتی-رئالیسم یا شاید فانتزی گرایی، یا شاید هر جور من بخوام همون جوره گرایی است. همین غیر واقع گرایی است که وقتی بخواهی تلاش کنی که از اشتباه درشان بیاری امانت را می برد. ذهنی که ساختار منطقی ندارد و چنین ساختاری را به رسمیت نمی شناسد با استدلال های منطقی متقاعد نمی شود و تغییر رویه نمی دهد. یاد نمیگیرد که درست تر ورق بازی کند. یا اینکه اولویت های زندگی اش را مشخص کند و زمانش را درست تقسیم کند یا اینکه مَشت ف..ل..ان کُلفت علاقه ی قلبی ای به وی ندارد، و نمی فهمد که آن که هم خوشتیپ است هم پولدار هم باهوش عاشق خنگ بازی های او نشده .
از همه ی اینها وحشتناکتر تر این است که من با این فکر ها شبهای زیادی بیخوابی کشیده ام در حالیکه در خوشبینانه ترین حالت تنها این است که در طول باقی عمرم نیز سالی چند شب چنین افکاری به سرم بزند و در نهایت نه این ساختار منطقی بشود و نه حتی یک نفر بیاید بگوید چه قدر درست میگویی، چقدر ساختار ذهنت منطقی است. .
پ.ن: این جمله ی آخر یک مقدار غلط انداز است، اما چون خودم لذت می برم از طنزش تعدیلش نمی کنم.
پ.ن2: شخص من در اکثر موارد بالا می گنجم
Friday, April 02, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
خیلی باحال بود. یادمه در این مورد صحبت کردیم تا حالا :D
Post a Comment