It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Wednesday, September 05, 2012

درد


آن قطره ی نازک درد ذره ذره از درون مرا می کاود و پیش می رود

آنچنان که پوسته ام نازک و سست، به فرم حدی از پوچی می­گراید

خالی درون من اما دیواره هایی درخشان و صیقلی می­یابد

و قطره در انعکاس دیواره­ها بسیار می گردد

No comments: