آن قطره ی نازک درد ذره ذره از درون مرا می کاود و پیش می
رود
آنچنان که پوسته ام نازک و سست، به فرم حدی از پوچی میگراید
خالی درون من اما دیواره هایی درخشان و صیقلی مییابد
و قطره در انعکاس دیوارهها بسیار می گردد
It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی میکرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه میکردم، ...
No comments:
Post a Comment