پاهایم کش میآیند
مچ پاهایم مثل گلولههای گیلاس از زانو آویزان میشود
و چقدر عجیب که دیگر ترسناک نیست رهایی
این سبکی دلانگیز است وقتی به دشت خیره میشوی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی میکرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه میکردم، ...
1 comment:
نوشته ات پردرد است. به گونه ای که درد های من پردرد هم دردشان آمد.
Post a Comment