It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Sunday, September 07, 2014

تردید

شاید من اشتباه می‌کنم
شاید اشتباه آمده‌ام
شاید زیر این پرده‌ی مخمل فیلی نیست
شاید باید مثل همان وقت که دانستم خدایی در کار نیست، 
قد بکشم تا پنجره‌ی سقفی و همه‌ وزن خود را روی مچ دستانم بیندازم  و این کلبه را از راه سقف  ترک کنم

No comments: