It is 22:55 and it gonna calm down in few seconds... بابا پشت تلفن مکث کرد و در حالیکه سعی می‌کرد بغض خودش رو پنهان کنه گفت پس بالاخره دختری از ایران رفت آمریکا، داشتم ریز ریز گریه می‌کردم، ...

Sunday, June 03, 2007

دانشگاه

و دانشگاه برای من باکس 30*40 ای بود که مادرم حتی اگر کلیدش را هم پیدا می کرد,دستش به باکس نمی رسید که کاغذ پاره هایم را, در جستجوی رد پایی از من بی کلاهخود و زره ؛ شخم بزند!!

3 comments:

Anonymous said...

Dear mina
I have thought about what you have wanted me constantly but I have still got my pervious opinion

Unknown said...

salam site jalebi dari ...be man hamsari bezan ......link konim hamo ?
http://www.gole_roze_sefid.persianblog.com/

Amir said...

سلام وبلاگ جالبی داری
خوشحال می شم من رو لینکهات اضافه کنی!