من از پشت پرچین تورو دیدم
من تورو یواشکی از لای آهن پاره ها دیدم
از دست من قایم نشو، من تورو دیدم
تو رو دیدم دیدم فرار نکن منو نیگا کن
بیا به من کمک کن که این دیوار رو سوراخ کنیم
نه، بیا با هم از این دیوار بالا بریم
بیا بالای دیوار تا دستامون بتونن لمس کنن هم رو
Tuesday, September 28, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
عزیزکم....ه
همه چي از همين ديدن شروع ميشه و بعد سسوراخ كردن ديوار و بعد خراب كردن ديوار و بعد ... نگاهي به خرابه ها مي اندازيم و ميگيم عجب خرابكاري كرديم ! و بعد شروع ميكنيم به دوباره ساختن ديوار
Post a Comment