در جایی که زندگی میکنم دخترخانم ایرانی ای به نام طیبه وجود دارند که از وقتی از ایران خارج شدهاند اسم خود را «شیدا» گذاشته اند، اما خب طبیعتا در سیستم آموزش دانشگاه و همچنین پاسپورت و سایر مدارک اسم ایشان همچنان «طیبه» است. نقل شده که یکی از پسرهایی که به شدت اسیر ناز نگاه طیبه خانم شدهاست از وی پرسیده: چرا اسم پاسپورتت با اسم خودت فرق دارد، طیبه خانم شیدا پاسخ داده اند که در ایران اسمهایی که با «ش»شروع میشوند قابل ثبت نیستند و به ناچار پدرمادرم اسم من را «طیبه» گذاشته اند!
بله در این حد کی به کیه، و در این حد تاریکیه! خلاصه هر قسمت از شخصیت و تاریخچهی خود را که بخواهید میتوانید سروته کنید و تحویل این بندگان از همهجا بیخبر بدهید و حتی به این ترفند به جذابیتهای شخصیتی خود بیفزایید. در واقع برای بیشتر آمریکاییها «ایران» مثل سرزمین هیولاهای دوسر میماند که آن دوردورهاست، پس میتوانید بدون نگرانی دروغهای شاخدار بگویید! از طرف هر جا سوتی دادید میتوانید بگویید در فرهنگ ما این «سوتی» جزء عادات روزمره محسوب میشود. مثلا اگر لباستان را پشت و رو پوشیدید و رفتید سر کار، میتوانید بگویید ما در این روز از سال رسم داریم لباسمان را پشت و رو بپوشیم!
از نکات جالب دیگر رابطه با خارجیها این است که میتوانید زیر لبی بهشان فحش بدهید و اصلا نفهمند! این خیلی مزه میدهد بعضی وقتها.
یک نکتهی دیگر این است که هیچ وقت بیش از حد با او صمیمی نمیشوید، چون همیشه یک قسمتهایی از فرهنگ و زبان شما هست که برای وی ناشناخته است، بنابراین حریم شخصی شما تا حد خوبی حفظ میشود و برای هم تکراری نمیشوید. از طرفی هرازگاهی میتوانید از یک قسمت از فرهنگ بیپایان خود برای وی پردهبرداری کنید و موجبات تنوع خاطر ایشان را فراهم آورید!
Thursday, January 30, 2014
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment